مقام حضرت زینب سلام الله علیها
مبحث دوم :دانش زینب کبری علیها السلام
اما دربارة دانش زینب کبری علیها السلام، امام باقرعلیه السلام دربارة حضرت زهرا علیها السلام و دانش آن حضرت یک نظر دارند، و وجود مبارک زینالعابدین علیه السلام هم دربارة عمةشان حضرت زینب کبری علیها السلام، از نظر دانش و بینش، یک نظر دارند. امام باقر میفرماید: این که اسم مادر ما را «فاطمه» گذاشتند، بیعلت، بیجهت، بیسبب و بیدلیل نبوده است. علت آن این است که پروردگار عالم در دنیای معنا به مادر ما خطاب کرده: فَطَمْتُکَ بِالْعِلْمِ (شیخ کلینی، کافی، ج1، ص460). «فطم»؛ یعنی قطع کردن، جدا کردن. لغت «فطم»، به معنای بریدن است. معنای حدیث چنین میشود: فاطمه علیها السلام را فاطمه میگویند، به علت این که خدا به او فرمود: من با پرکردن تو از علم خودم، تو را و قلبت را از علوم هم? زمینیان بریدم و نگذاشتم تو در دانش و بینش، نیازمند علوم بشری بشوی.
و دانش زهرا علیها السلام دانشی الهی است. کنار بازار کوفه، وقتی زینب کبری علیها السلام خطبه خواندند و حادثة کربلا را تحلیل کردند و مردم را به آن گناه بینظیرشان آگاه کردند، زینالعابدین علیه السلام کنار محمل عمة خود، خدا را شکر کردند و فرمودند: عمه جان! من پروردگار عالم را شکر میکنم و سپاسش را میگویم که الحمدلله تو تعلیم دیدة بدون معلّم بشری هستی(طبرسی، احتجاج، ج2، ص31)، و این دریای دانشی که در وجود تو موج میزند، مستقیماً الهی و خدایی است، همانطوری که خداوند از دانش بیکرانش در قلب مادرش زهراعلیها السلام قرار داد، از دانش بیکرانش در قلب مطهّر زینب کبری علیها السلام قرار داد و این سابقه هم داشت، نه این که اولین بار بوده است. این که عنایت خدا بر یک انسان، کامل جلوه کند، ما در قرآن مجید دربارة دو نفر صریحاً میبینیم که خداوند متعال در ایام کودکی آنها، دانش خود را در ظرف قلب آنان ریخته است: یکی مسیح که در متن قرآن است که در گهواره، در روز اول تولّد، به یهودیانی که به مادرش مریم علیها السلام گفتند: مَا کَانَ أَبُوکِ امْرأَ سَوْءٍ وَ مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً (مریم:28) مریم! پدرت که آدم بدی نبود و مادرت که زن پاکدامنی بود، شما هم که شوهر نکردید، پس این بچه را از کجا آوردی؟ مریم علیها السلام اشاره به گهواره کرد. آن جمع یهودی گفتند: کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً (مریم:29). شما اشاره به گهواره میکنید، بچه یکروزه که حرف نمیزند که از میان گهواره صدا بلند شد: إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً (مریم:30 ). خود کتاب، علم است. پروردگارعالم کراراً در قرآن مجید از تورات، انجیل و قرآن تعبیر به علم کرده است: مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ (آلعمران:19). همة تورات را قرآن میگوید، علم. همة انجیل را میگوید، علم: آتَانِیَ الْکِتَابَ : خدا علم به من داده، وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً : و مقام نبوت را به من داده است. مقام نبوت که همراه با تاریکی، ظلمت و جهل که نیست؛ علم است؛ علم خدایی که بچة یکروزه در گهواره را؛ چنانکه قرآن میگوید، خزانة علم قرار میدهد.
همان خدا بدون معلّم بشری، زینب کبری علیها السلام را خزان? علم بشری قرار میدهد. چنانکه گفتیم، بنا به نقل قرآن کریم، این کار یک بار برای حضرت مسیح علیه السلام اتفاق افتاده است. یا دربارة یحیی میفرماید: وَ آتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً (مریم:12): ما مقام نبوت و حکمت را در حالی که یحیی علیه السلام بچة سه و چهار ساله بود، به او عنایت کردیم. این متن قرآن است. پس این بار دوم است که این اتفاق به وسیلة خدا افتاده است. چه مانعی دارد که همین اتفاق برای حضرت زهراعلیها السلام هم افتاده باشد؟ چه مانعی دارد که همین ماجرا برای زینب کبری علیها السلام هم اتفاق افتاده باشد؟ این اتفاق، نشانگر کمال آنهاست؛ نشانگر عظمت روحی آنهاست. نشانگر ارزشهای انتقال یافته از امیرمؤمنان، حضرت زهرا، پیغمبر و خدیجه کبری صلوات الله علیهم در وجود مبارک اوست. قلب به پروردگار اتصال داشته و از طریق این اتصال، علم خداوند در این خرانه با عظمت سرازیر شده است. او این علم را حبس نکرد؛ چرا که اهلبیت طبق آیات قرآن، در همة امور اهل انفاق بودند: فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى. وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى. فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى (لیل: 7ـ 5). فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى ، چه چیزی را بخشد کرد؟ مال، آبرو، قدرت، دانش، شخصیت، زبان، قلم و قدم در تمام نعمتهایی که خداوند به اهلبیت عنایت کرده بود، آنها اهلانفاق بودند. در هیچ زمنیهای در وجود اهلبیت بخل وجود نداشت. زینب کبری علیها السلام در دورة عمرش سه کلاس تشکیل داد، ولی با کمال تأسّف از این سه کلاس، چیزی باقی نمانده است. حیف از آن کلاسها و حیف از بیتوجّهی شاگردان آن کلاسها. یکی از این کلاسها که زینب کبری مخصوص خانمها تشکیل دادند، کلاس تفسیر قرآن بود، و ای کاش! بخشی از تفسیری که زینب کبری علیها السلام فرموده بود، به دست ما رسیده بود تا به وسیلة زینب کبری علیها السلام ما با عمق آیات قرآن آشنا میشدیم. لغت «تفسیر»، به معنای پردهبرداری است. زینب کبری علیها السلام به عنوان تفسیر قرآن، پرده از آیات قرآن برداشتند و عمق آنها را برای مردم بیان کردند. این انسان عالم، این انسان بصیر، این انسان با بینش، شاید نزدیک چهل سال برای زنان مدینه و کوفه قرآن گفت؛ حقایق قرآن را بیان کرد؛ تفسیر آیات را بیان نمود، ولی آنها را ننوشت. چیزی از این تفسیر باقی نمانده است. این توصیف یک کلاس او بود. قرآن در خانه آنها نازل شده و کسی مانند آنها، عمق قرآن مجید را نمیداند. او فرزند پدری بود که اهلتسنن در کتاب ، بسیار با ارزش ینابیع المودة خودشان نقل میکنند که ابنعباس میفرماید، من پیش امیرمؤمنان علیه السلام تفسیر قرآن میخواندم، امیرالمؤمنین به من فرمود: پسر عباس! اگر من آنچه در هفت آیة سوره حمد است، از «ب» بِسْمِ اللَّهِ تا وَلاَ الضَّآلِّینَ را برای شما بگویم و شما هم گفتههای من را بنویسید، و بعد از این که من پایان کلاس را اعلام بکنم، هفتاد شتر جوان را باید بیاورید تا این نوشتهها را بار کنید تا بتوانید آنها را با خود ببرید (ینابیع المودة، ج1، ص205).
زینب کبری دختر یک چنین مفسر قرآنی است. بنابراین، معلوم است از قرآن چه چیزی پیش زینب کبری علیها السلام بود. این توصیف یک کلاس زینب کبری علیها السلام است. کلاس دیگری که وجود مقدس زینب کبری داشتند، کلاس فقه بود. فقه دریای وسیعی است. یک طلبة ما در قم، وقتی فقیه کامل و مدرّس فقه میشود که هشتاد و چهار باب فقهی را در هشتاد و چهار عنوان کتاب فقهی به صورت اجتهادی در سی سال شب و روز بخواند، ولی همة این دریای فقه، پیش زینب کبری بود که اگر گفتههای ایشان را در این کلاس ثبت کرده بودند، باور کنید در مسایل فقهی، هشتاد درصد کار مراجع ما، با گفتههای زینب کبری علیها السلام آسان شده بود؛ چرا که او خودش چشمة صافی برای فقه بود، اما مراجع ما الآن کنار چشمة گلآلود هستند. اگر این بزرگوران بخواهند در مسایلی از فقه در روایات غور و بررسی کنند و فتوا بدهند، ممکن است ده تا روایت ساختگی در آن روایات باشد، و وجود چنین امکانی، بخش روایات را گلآلود کرده است. حالا مراجع ما باید بنشینند و این روایات را ارزیابی کنند و بر اساس روایت صحیح، به میلیونها نفر شیعه فتوا بدهند؛ برای همین برای به دست آوردن روایت صحیح در این چشمة گلآلود، گروهی آمدند و روایات را تقسیمبندی کردند؛ اخبار و احادیث را تقسیمبندی کردند؛ خبر متواتر، خبر صحیحه، خبر حسن، خبر مسلسل، خبر مسند، خبر مرسل، خبر ضعیف، خبر موثّق، خبر مجهول. در مجموعة این اخبار، این تقسیمبندی نیز وجود دارد: خبر عامی، خبر خاصی(امامی)، خبر مطلق، خبر مقیّد، خبر مخصّص، خبر ناسخ. یک مرجع چقدر باید زحمت بکشد که از میان این چشمه، یا به یک خبر متواتر، یا به یک صحیحه، دست پیدا کند و بعد، بر اساس آن فتوا بدهد.
روشنفکرها خیال میکنند، فتوا دادن کار خیلی سادهای است، میگویند، خودمان میبینیم و میگوییم. من میگویم: شما چه چیزی را میبینید و میگویید. دیدن شما دیدنی علمی نبوده و گفتنتان هم گفتن حق نیست. آخر شما چه چیزی را میبینید و چه چیزی را میگویید؟ اگر به شما یک کتاب حدیث بدهند، هیچ تخصّصی در شناخت احادیث آن ندارید. شما چه شناختی دارید؟ برای شناخت یک روایت، حداقل مانند آیت الله العظمی بروجردی باید دربارة چهارده هزار راوی شناخت داشته باشید. شما دربارة دو نفر از آنها هم شناخت ندارید. این مرد در هشتاد و هشت سالگی، چهارده هزار راوی حدیث را که در کتابها دستهبندی کرده بود، در ذهن داشت و همة این راویان را میشناخت که روایت کدامها قابل قبول است، و کدامها مورد اعتماد هستند و کدامها قابل رد هستند، و کدامها مجهولند. کدامها غیرثقه هستند. کدامها ثقه هستند. کدامها مطمئن هستند. شما چه میدانید این حرفها را و این که چگونه باید در مورد یک راوی ارزیابی بشود. دین را باید عالم ربانی به مردم بدهد، نه یک روشنفکری که از فرهنگ اروپایی ارتزاق کرده، نه روشنفکری که در آمریکا تربیتشده است. دین را باید تربیت شدة قم، مشهد و نجف به مردم بدهد.
چنانکه گفته شد، حضرت زینب علیها السلام فقه میگفت و خودش چشمة زلال این علم بود. کلاس دیگرشان هم کلاس اخلاق بود؛ کلاس تربیت نفوس، کلاس تزکیة نفوس، به تعبیری کلاس آدمسازی. با توجّه به این که وجود مقدّس خودشان، مجسّمة کامل اخلاق بودند.
خیلی هم برایم مهم بود این قسمت از زندگی ایشان را وقتی در سوریه بودم درکتابخانهای در شرح حال زینب کبریعلیها السلام کتابی دیدم. در تحلیلی که در یک بخش این کتاب آمده بود، راجع به دانش، بصیرت و علم زینب کبری سلام الله علیها بحث میکرد که به نظر من مطالب مهم و ارزندهای داشت.
××××××××
پایگاه اطلاع رسانی استادحسین انصاریان